دِل کارنگی
“من به شخصه عاشق توت فرنگی با خامه هستم،
اما فهمیدم به طرز عجیبی ماهی ها کــــرم را بیشتر از توت فرنگی با خامه دوست دارند !
بنابراین هروقت به ماهی گیری میروم، به چیزی که من دوست دارم فکر نمیکنم؛
بلکه به چیزی که ماهی ها دوست دارند فکر میکنم
و هیچوقت توت فرنگی با خامه برسر قلاب نمی گذارم تا آنرا بخورند و در دام من بیافتند؛
بلکه آنچه را که نسبت به آن علاقه دارند یعنی کـــرم را بر سر قلاب قرار میدهم،
و جالب اینکه آنها با ولع بیشتری به پیشنهاد من پاسخ میدهند و آنرا میخورند…
چرا همین منطق را در برخورد با آدم ها استفاده نکنیم؟ “
اهمیت نفوذ در دیگران و پیشبرد خواسته تان از طریق دیگران یکی از اساسی ترین و ضروری ترین مهارت های انسان های موفق دنیای امروزی است.
میدانید چرا؟
به دلیل تخصصی شدن کارها، دیگر زمان کافی برای یادگیری هر تخصصی نداریم ! بنابراین مجبوریم در هر حوزه ای با افرادی که متخصص آن حوزه هستند همکاری داشته باشیم؛
حال فرض کنید کلید قفل قلب هرنفر در دستان شما باشد و بتوانید هرکسی را متقاعد کنید کاری را که میخواهید برایتان انجام دهند، جالب نخواهد بود؟
متفکران جین باستان افراد عجیبی بودند… آنها رابطه ای میان انرژی اشیا در خانه و منطقه زندگی انسان های پیدا کرده بودند که معتقد بودند خیلی راحت سرنوشت انسان ها را تعیین میکنند.
آنها نام این فلسفه و فن باستانی را فنگ شویی گذاشتند.
فنگ شویی که به معنای باد و آب است، بر پایه وجود انرژی در اشیا و ارتباط آن با زندگی انسان ها استوار است.
بر اساس این فلسفه چین باستان، چیدمان منزل شما میزان انرژی های ورودی و خروجی به منزل تان را تعیین میکند. برای مثال چند نمونه از توصیه های فنگ شویی در نحوه چیدمان منزل به شرح زیر است :
- با شلوغی خداحافظی کنید
فضای خالی برای جریان انرژی در خانه و محل کارتان ایجاد کنید - اشیای خراب را دور بریزید
صندلی شکسته، میز ترک خورده، وسایل غیرقابل استفاده را دور بریزید، این وسایل انرژی مثبت را میگیرند و به محیط پس نمیدهند - نور طبیعت را حفظ کنید
نور خورشید یکی از منابع قدرتمند جریان و گردش انرژی در خانه و محل کار است، آنرا مسدود نکنید - شیرهای منزلتان نباید چکه کنند
با چکه هر شیر منزل پس انداز شما نیز در فلسفه چین باستان در خطر است
آنچه خواندید تنها قسمت کوچکی از فلسفه فنگ شویی بود.
اما آنچه در این مقاله میخواهیم به آن بپردازیم افکاری است که قرار است به کمک فنگ شویی دور بریزید تا سد راه جریان موفقیت زندگی تان نشوند.
افکار شما نیز همانند اشیای منزل تان میتواند سد و مانع گردش انرژی مثبت در ذهن تان شوند.
در این مقاله میخواهیم 25 مانع و سدی که باعث مسدود شدن ورود و خروج انرژی مثبت در ذهن تان میشوند را به شما معرفی کنیم.
نکته مهمی که باید بدانید هرکدام از این 25 مانع را خودتان برای خودتان ساختید، پس هیچکس به غیر از خودتان نمیتواند آنرا از افکارتان خارج کند.
- سعی بر کامل بودن
این فکر سد واقعی موفقیت و رشد است. زیرا با هربار شکست در موارد غیر ضروری برای بهتر بودن از دیگران شما یک گام نسبت به موفقیت اصلی تان در زندگی بی انگیزه تر میشوید. - کوچک فکر کردن
در دنیای و کائنات قانونی وجود دارد : شما همانقدر را دریافت میکنید که لیاقتش را دارید. پس سعی کنید بزرگ فکر کنید. وسعت دیدتان را بیشتر کنید. - فقط ادای چیزی که میخواهید باشید را در آوردن
نقطه ضعف هر شخص باعث میشود حقیقت و جرات فرد در تضاد هم قرار بگیرند. اجازه ندهید از اختلاف آنقدر زیاد شود که باعث نگرانی شما شود. خودتان را هرکسی که هستید با تمام ویژگی هایتان دوست داشته باشید. - منتظر شانس خوب بودن
شانس، بر فوندانسیونی از جنس آمادگی ساخته میشود. شاید پیدا کردن فرصت های خوب قسمتی به شانس هر فرد مربوط باشد، اما قسمت بیشتر مربوط به دانستنِ اینکه کجا باید دنبال فرصت ها بگردید مربوط میشود. - منتظر ماندن
اکثر مان به اشتباه منتظر فرصت خوبی که قرار است برایمان از راه برسد منتظر می مانیم و دست به کاری نمیزنیم. در حالی که این اشتباه محض است. هیچوقت چیزهای خوبی که منتظرشان هستیم به سراغ ما نمی آیند، بلکه این ما هستیم که باید با تلاش راه رسیدن به آنها را باز کنیم. - نیاز به تایید دیگران
اجازه ندهید تفکر دیگران راجع به شما تبدیل به واقعیت زندگی شما شود. - سعی بر تنهایی انجام دادن کارها
حتی اگر بخواهید کارهای مهم را تنهایی انجام دهید و احساس یک قهرمان را داشته باشید باید بدانید اینکار باعث میشود فقط حجم کاری تان دو برابر و میزان لذت تان از کار نصف شود. - خوش قول نبودن
برای صحبت و حرف هایتان احترام قائل شوید. اجازه ندهید با بدقولی ارزش و اعتبار کلام تان افت کند. - تمرکز بیش از حد بر روی نقاط ضعف
همه مان نقاط ضعفی داریم اما در کنارش نقاط قوتی نیز داریم که بهتر است بیشتر وقت مان را به تقویت نقاط قوت مان بپردازیم تا نقاط ضعف مان. زیرا با بهتر کردن نقاط ضعفمان در بهترین حالت تبدیل به شخصی معمولی خواهیم شد اما با تمرکز بر روی نقاط قوت مان میتوانیم مزیت رقابتی نسبت به دیگران داشته باشیم. - دیگران را مقصر دانستن
نه تنها باعث پیشرفت شما نمیشود بلکه یکی از بزرگترین مانع های عدم پیشرفت تان است. زمانی که دیگران را مقصر میدانید در واقع به آنها قدرت اداره زندگی و اتفاقات زندگی تان را میدهید. - مرور چندباره تفکرات منفی
شاید فکر کنید شما فقط مسئول کارهایی هستید که انجام میدهید و نه افکاری که دارید. اما اینطور نیست ! افکار شما علت رفتار شماست پس برای تغییر رفتارتان لازم است افکارتان را هم تغییر دهید. - زندگی در گذشته
امروز اولین روز از بقیه روزهای زندگی تان است. - سعی در راضی نگه داشتن همه
بهترین راه موفقیت برای هر فرد متفاوت است… اما سریع ترین راه شکست در زندگی سعی کردن برای راضی نگه داشتن اطرافیان است. - اهداف کوچک
اگر اهدافتان آنقدر دلچسب و لذت بخش نیست که فقط فکر کردن به آنها باعث لبخند زدنتان شود، آنها را دور بریزید. اهداف کوچک، نتایج کوچک خواهند داشت. اهداف بزرگ،نتایج بزرگ. - احساس نگرانی
هر مسئله ای که باعث نگرانی تان میشود از خودتان بپرسید : آیا این مشکل و مسئله راه حلی دارد؟ اگر پاسخ مثبت بود زمانتان را به راه حل آن اختصاص دهید و اگر هیچ راه حلی نداشت آیا نگرانی فایده دارد؟ - عدم تغییر به هنگام
تغییر فقط زمانی اتفاق می افتد که بخواهید اتفاق بیافتد. اگر شما نخواهید زمین و آسمان هم دست در دست هم دهند نمیتوانند باعث تغییر شما شوند. پس تغییر کنید، قبل از اینکه مجبور شوید تغییر کنید. - سعی بر اشتباه نکردن
یکی از اشتباه ترین طرزفکرهایی که موجب شکست و پشیمانی میشود. اگر اشتباه نکنید هرگز افق های جدیدی در زندگی تان کشف نمیشوند. ریسک نکردن بزرگترین ریسک زندگی است. - گفتن “من نمیتونم”
تسلیم نشوید چون انجام کاری که میخواهید انجام دهید سخت است و هرگز با خودتان به صورت منفی صحبت نکنید. حتی اگر احساس میکنید نمیتوانید بگویید “انجامش میدم” - کوچک کردن خودتان
اگر بخواهید ارزش خودتان را کم کنید و خودتان را دست کم بگیرید هیچ پیشرفت بزرگی در زندگی بدست نمیآورید. سعی کنید در طول روز همیشه با خودتان تکرار کنید “من خودم را دوست دارم” این تلقین قدرتمند به شما اجازه نمیدهد بخواهید خودتان را دست کم بگیرید. - غیبت کردن
افراد با افکار کوچک غیبت میکنند. افراد با افکار بزرگ درباره آینده و ایده های جدید صحبت میکنند. به صبحت هایتان با دوستانتان دقت کنید، آیا در حال صحبت راجع به دیگران هستید؟ یا آینده و چیزهایی که میخواهید داشته باشید یا میتوانید انجام دهید؟ به کیفیت صحبت هایتان با دیگران دقت کنید. - شکست خورده باقی ماندن
همه مان در زندگی شکست میخوریم. هیچ دستآورد بزرگی بدون شکست بدست نیامده… اما تعریف شکست را بهتر است تغییر دهیم. شکست به معنی زمین خوردن نیست ! شکست یعنی دیگر بلند نشدن است. - غُر غـُر کردن
اگر زمانتان را به غر زدن برای اوضاع شرایط دیروز و امروزتان صرف کنید هیچ تلاشی برای تغییر آنچه میتوانید تغییر دهید نکردید. پس به جای غر زدن و بهانه تراشی بهتر است آنچه که از دست تان بر می آید برای تغییر انجام دهید. - وقت گذراندن با افراد منفی
خیلی با دقت به اطرافیانتان دقت کنید، آیا آنها درحال متوقف کردن شما در راه رسیدن به اهدافتان هستند؟ اگر اینطور است خیلی سریع ارتباطتان را با آنها کم کنید. - مقایسه خودتان با دیگران
مقایسه نام دیگر دزد خوشبختی است. اگر میخواهید هیچوقت آرامش خاطر نداشته باشید و نگرانی تمام روز در وجودتان باشد سعی کنید همیشه خودتان را با دیگران مقایسه کنید… - فکر میکنید نمیتوانید تغییری بزرگ ایجاد کنید
هرکداممان میتوانیم تغییرات کوچکی ایجاد کنیم و فقط جمع تغییرات کوچک است که میتوانیم باعث تغییرات بزرگ شویم. خودتان را دست کم نگیرید.
این راهب هندی معتقد است ثروت خوب است
تا زمانی که مرتکب این اشتباه مهلک نشوید
همه راجع به پول صحبت میکنند و هیچکس از پول بدش نمی آید؛
حتی راهبان تبتی و هندی !
آرتور سی. بروکز (Arthur C. Brooks) خبرنگار روزنامه معروف New York Times زمانی که در هند صرف گشت و گذار و برای جمع آوری خبر زمانش را سپری میکرد، راهبی را دید و شروع به صحبت کردن با او کرد و نظرات و دیدگاهش را راجع به پول و مادیات پرسید.
چیزی که از همان اول توجه آرتور را جلب کرد مدرک دانشگاهی راهب هندی بود !
آرتور در گزارشش نوشت :
” راهبی را دیدم که تمام مادیات و احساسات دنیوی را رها کرده و در یک لباس ساده عرفانی درحال خواندن کتاب مقدس هندویی بود…
برای او حتی دست زدن به کاغذهای پول نیز ممنوع بود.
اما او از اول اینطور نبود.
نام او گنانمونیداس (Gnanmundas) است
و قبلا دانشجوی رشته ی MBA در دانشگاه تکزاس بود.
اما قبل از سفرش به یک سمینار در هند نظرش در مورد پول و مادیات چیز دیگری بود. “
آرتور بعد از شنیدن از گذشته این راهب هندی، متعجب شد و کنجکاوی اش برانگیخته شد تا سوالات بیشتری بپرسد.
در ادامه صحبت های آرتور و این راهب هندی را میخوانید :
آرتور : “به نظر تو ثروت اقتصادی خوب است یا بد؟”
راهب هندی : “خوب است… ثروت اقتصادی جان میلیون ها نفر از مردم کشورم را از قحطی نجات داده.”
آرتور : “اگر خوب است، چرا تو هیچ چیز نداری؟ نه پول ،نه ماشین ،نه خانه؟”
راهب هندی (همراه با خنده) : “مطمئن بودم این سوال را می پرسی… هیچ چیز بدی در پول نیست. پول زمانی بد است که همراه با ضمیمه باشد. فرمول پول خوب و پاک، فراوانی بدون ضمیمه است.”
منظور راه هندی از ثروتِ بدونِ ضمیمه، ناراضی بودن از زندگی افراد ثروتمند است. همان افرادی که با اینکه پول فراوانی دارند، اما همیشه از خرید های گرانقیمت شان پشیمان میشوند. همیشه یک چیزی در زندگی شان کم است.
در زبان تبتی، ضمیمه یعنی “Do chag” به معنای تحت اللفظیِ اشتیاقِ چسبنده. یعنی با تمام شور و اشتیاق به چیزی که میخواهیم برسیم و همیشه با ترسِ از دست دادن آن به آن بچسبیم. آن چیز میتوانید یک هدف باشد، یک شخص باشد و یا حتی یک شکلات باشد.
در دنیای مادیات، ضمیمه شدن به دستآوردها باعثِ ایجاد حسد و طمع میشود… فقط افرادی از زندگی راضی هستند و روز به روز میتوانند درآمدشان را افزایش دهند که بتوانند از این دو مانع عبور کنند.
البته گفتن آن به مراتب آسان تر است از انجامِ آن.
اما اگر میخواهید از این مانع عبور کنید، آرتور از راهب هندی 3 تکنیک آسان دریافت کرده :
- پول تان را صرف تجربه کردن تا خرید اشیا صرف کنید؛ لذت یک خاطره خوب به مراتب بیشتر است از لذت یک کفش جدید است.
- کارهایتان را بر اساس علاقه و باید انجام شوند ها انجام دهید و پیش ببرید تا اینکه فقط به صورت وظیفه ای و چرخه ای تکرار کنید.
- پرمعنا ترین چیزها را در زندگی تان اولویت بندی کنید. ارزشهایتان را بشناسید و در راستای آنها حرکت کنید؛ برای مثال امید، عشق، احترام و …
آیا شما میتوانید ارزش خالص شرکتی که مدیریتش را بر عهده دارید 400% کنید؟
او این کار را کرد… جک ولش (Jack Welch) نامی آشنا و پرآوازه ای در بین مدیران آمریکایی است.
در سال 1935 متولد شد. در دانشگاه مهندسی شیمی خواند و بین سال های 1981 و 2001 مدیر ارشد شرکت بنام و بزرگِ جنرال الکتریک (General Electric) شد، جوان ترین مدیر ارشد تاریخ جنرال الکتریک شد و از طرف مجله Fortue به عنوان مدیر قرن از او یاد شد.
مدیران و کارمندان به او لقبِ ،جـکِ نوتـرونــی دادند.
او را به بمب نوترونی تشبیه کرده بودند که توانسته بود در مدت کوتاهی با کمترین امکانات تغییراتی عظیم در محصولات و فروش این شرکت بدست آورد.
در دوران مدیریتِ جک، ارزش بازار جنرال الکتریک از 12$ بیلیون دلار به 280$ بیلیون دلار رشد پیدا کرد.
آو با کاهش هزینه های اضافی، صرفه جویی های دقیق و افزایش دقت در تولید محصولات توانست به شعار معروفش یعنی “شرکت باید در صنعت خودش به عنوان شرکت شماره 1 یا نهایت شرکت شماره 2 معرفی شود ” رسید.
البته ناگفته نماند، جک شیوه مدیریت منحصر به فردی داشت؛
برای مثال هر سال باید حداقل 10% از مدیرانش را اخراج میکرد و همیشه به 20% مدیران ارشد با کارایی بالا هدایا و قسمتی از سهام شرکت را هدیه میداد و اینچنین در آخرین روزهای مدیریتش یک سوم سهام شرکت در بین کارمندان نمونه با کارایی بالا تقسیم شده بود.
جک به تخریب 9 لایه مدیریتیِ جنرال الکتریک نیز معروف است.
او سلسله مراتب مدیریتی را در هم ریخت و با ایجاد یک سیستم یکپارچه مدیریتی جوَی صمیمی در بین مدیران و کارمندان ایجاد کرد.
و در آخر، در آخرین روز پایانِ کار مدیریتی اش، بسته ای به نام تــَرک تحویل شرکت داد که در آن برنامه آینده شرکت برای موفقیت را نوشته بود و مدیران قسمت های مختلف را مشخص کرده بود؛ اما برنامه جک بعد از خودش عملا بی اثر بود و بدون حضور خودش به درستی و همانطور که انتظار میرفت، پیش نرفت.
بعدها به کمک برنامه 6 سیگما مدیریتی جک، شرکت موتورولا نیز رشد چشمگیری در پیشروی در بازار داشت که به خاطر همین موفقیت از طرف مجله Fortune به عنوان مدیر قــرن انتخاب شد.
آیا شیوه مدیریتی جک ولش میتواند الگویی برای رهبری زندگی و کارمان باشد؟
صــد البته همینطور است.
در ادامه این مقاله شما بهترین نکات و خلاصه تکنیک های رهبری و مدیریت طول زندگی جک ولش را میخوانید. آنها را یادداشت کنید و از امروز سرلوحه شیوه رهبری زندگی و کارتان کنید.
آیا آماده ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی و کارتان همانند جک ولش هستید؟
- ارزش شرکت شما و ارزش خود شما با همدیگر در ارتباط مستقیم و نزدیکی هستند.
- اختلافات باعث بوجود آمدن نخبه سالاری میشود و تفاهمات باعث بوجود آمدن یک گروه با حد متوسط میشود.
اگر در شرکت شما اختلافات بر سر ایده ها زیاد است، نشانه خوبی است از پیشرفتی که میتوانید به کمک این اختلافات حاصل کنید. سعی نکنید اختلافات بر سر ایده ها و نظرات را سرکوب یا نادیده بگیرید، آنها به شما کمک میکنند گستره چشم انداز ایده هایتان را بزرگتر کنید. - ایجادِ یک فرهنگ جدید در سازمان، باید همواره نتیجه ای در بر داشته باشد – مثبت یا منفی
نه تنها ایجاد یک فرهنگ، بلکه هر اقدامی که در شرکت یا زندگی تان صورت میدهید، باید نتیجه ای در بر داشته باشد. این نتیجه میتواند مثبت باشد یا منفی اما به هر حال باید نتیجه دیده شود و بتواند در مورد آن قضاوت کرد. تغییراتی که هیچ نتیجه مشهودی ندارند اهمیتی هم ندارند. - ایجادِ یک محیط شفاف و قابل اعتماد جزو باید ها است.
در شرکت یا زندگی که کارمندان و آشنایان به همدیگر اعتماد نداشته باشند، دیر یا زود پایان آن شرکت یا روابط نزدیک است. سعی کنید به هر طریق ممکن، مهم ترین رکن یک شرکت یعنی صداقت و اعتماد را در بین کارمندانتان و پایه مهم زندگی سلامت یعنی اعتماد و صداقت را هم در بین خانواده و دوستانتان برقرار کنید. - جذب، پرورش و استفاده از نوابغ در سطح جهانی، جزو کارهای ناتمام در طول زندگی تان است.
به عقیده جک ولش، یک شرکت نخبه توسط کارمندان نخبه ای ایجاد میشود که یک مدیر باهوش آنها را استخدام و مدیریت میکند. - باید سیستم حمایت و پاداش بین کارمندانتان ایجاد کنید و اشتباهات آنها را به دلیلی برای پیشرفت شان تبدیل کنید.
اغلب اوقات مدیران سعی میکنند اشتباهاتِ حتی کوچکترِ کارمندانشان را بزرگتر از حد واقعی جلوه دهند تا آنها را از اشتباه کردن های بیشتر در اینده منع کنند. اما روش جک فرق دارد، او معتقد است افرادی که اشتباه میکنند جسارت این را دارند که بیش از افراد معمولی باشند. بنابراین آنها را باید حمایت کنید و سعی نکنید آنها را نادیده بگیرید. - ارتباطات ساده، پیوسته و متمرکز نتایج سریع تر و قابل مفهوم تری در سازمان دارند.
برای ارتباط با کارمندانتان از ارتباطات پیچیده، الکترونیکی و کاغذ بازی استفاده نکنید. کافیست در هفته چند دقیقه وقت بگذارید و با کارمندانتان به صورت رو در رو به صورت شفاف سوال بپرسید و اجازه دهید سوال بپرسند. - هیچ چیز به اندازه مصیبت ها باعث پرورش مهارت ها و اشراق بیشتر نمیشود.
در زندگی هرکس مشکلات و مصیبت هایی وجود دارد که نحوه برخورد با آنها کاملا بر آینده و موفقیت فرد تاثیر مستقیم دارد.
- پس از مدتی باید تغییراتی در ژنتیک تان پدید بیاید : شما باید عاشق دیدن پیشرفت افرادی باشید که در تیم شما کار میکنند، ترفیع و رشد شخصی دارند.
تنها زمانی شما موفق خواهید شد که بتوانید به دیگران کمک کنید موفق شوند. هیچ تیم قدرتمندی تاکنون بدون موفقیت تک تک اعضای تیم، به موفقیت های بزرگی دست پیدا نکرده. - یادگیری مستمر برای موفقیت حیاتی است – آنرا در اولویت هایتان قرار دهید.
فرق افراد موفق با افراد ناموفق در این است که افراد موفق یادگیری را تنها به دوران مدرسه نمیدانند و آنرا حتی پس از دوران مدرسه و دانشگاه نیز ادامه میدهند و حتی از هر شکستی درسی برای یادگیری میگیرند.
امروزه جــک ولش پس از بازنشستگی مدیر شرکت خودش یعنی Jack Welch Management Institue است. شرکتی که به مدیران جوان آموزش میدهد چطور کسب و کارهای موفق بسازند و اداره کنند. جک و همسرش سوزی ولش به تازگی کتابی منتشر کرده اند با عنوانِ MBAدر زندگی واقعی که با موفقیت چشمگیری در بین خوانندگان روبرو شده است. این کتاب شرح میدهد چطور از آموزه های MBA در زندگی واقعی استفاده کنید.
منیع سایت 12ceo
شما چه کسی هستید؟ نمیدانم… شاید از دسته تیپ های شخصیتی هستید که به نظم و قانون خیلی پایبندید. شاید هم برعکس؛ اما مهم نیست.
چیزی که مهمه؛ هم برای من هم برای شما این عبارت است :
همه ی قوانین، ارزش اطاعت کردن ندارند
یکم گیج شدید؟
احساس میکنید اگر به عبارت فوق عمل کنید به عنوان یک مجرم(!) شناخته میشوید؟ نه… اینطور نیست.
جریان از این قرار است؛ بعضی از قوانین، به نظر دستوری می رسند و احساس میکنید باید از آنها اطاعت کنید، اما واقعا اینطور نیستند.
این قوانین در اصل پیشنهاد هستند که آنقدر آنها را شنیدیم و دیدیدم که اطاعت میشود از آنها خودمان را مجبور کردیم که از آنها اطاعت کنیم. اما واقعا اینطور نیست !
همیشه این جمله را به خاطر بسپارید :
همیشه بهتر است عذرخواهی کنید
تا اینکه اجازه بگیرید
باز هم شاید گیج شوید !
خب، چون تا حالا فکر میکردید ماجرا دقیقا برعکس است… باید اول اجازه بگیرید و بعد کاری را انجام دهید. اما نه، دنیای واقعی با دنیای کتاب ها فرق دارد. (البته زود قضاوت نکنید… تا انتها این مطلب را بخوانید)
بیایید کمی با هم صادق باشیم : اگر هیچوقت از کاری پشیمان نشدید، این یعنی شما هیچوقت برای انجام کاری اجازه دریافت نکردید. اینطور نیست؟
چرا ؟ آیا شما لیاقتش را نداشتید؟ یا سرنوشت برای شما این سبک زندگی را تعیین کرده است؟ هیچکدام !
شما از قانونی اطاعت کردید که نمیدانید چه کسی؟ چرا؟ و با چه هدفی؟ آنرا خلق کرده اما چون همه از آن اطاعت میکنند، شما هم همین کار رو میکنید. این راهِ درست نیست !
راه درست این است : آنچه را میخواهید، اعلام کنید.
اگر اجازه دریافت کردید، خب چه بهتر… اگر اجازه دریافت نکردید فقط انچامش دهید.
به هر حال باید روزی کسب و کاری که 3 سال در آرزویش هستید را راه اندازی کنید؛ منتظر چی هستید؟ رئیس تان اجازه بدهد استفاء دهید؟ خانواده تان موافقت کنند؟ دوستانتان را راضی کنید؟ یا خودتان را به انجام ریسک قانع کنید؟
اگر تا الان موفق نشدید اجازه دریافت کنید؛ مهم نیست ! چون اصلا به اجازه احتیاجی ندارید.
دوست دارید ساز جدیدی در دوره بزرگسالی یادبگیرید، اما تا امروز خجالت میکشیدید؟ فکر میکردید اجازه این کار را ندارید… سخت در اشتباه هستید؛ فقط شروع کنید.
این یک عادت اشتباه در ماست که مکررا نگران این هستیم که نکند قوانین و عرفی را که در جامعه هست، بشکنیم. اگر قوانین مربوط به نظم اجتماعی باشد، خب خیلی هم خوب است اما بعضی قوانین نانوشته وجود دارد که آنرا بدون آنکه بدانیم به نفع مان هست یا به ضررمان پذیرفتیم !
چه کسی قانون وضع کرده که بزرگسالان نباید نقاشی بکشند؟ نمیدانیم ! اما چرا اینکار را نمیکنیم؟ چون احساس میکنیم کاری زشت و ناپسند خواهد بود در دید دیگران.
چه کسی قانون وضع کرده که جوانان قبل از 20 سالگی نباید کسب و کاری راه اندازی کنند؟ نمیدانیم ! اما چرا اینکار را نمیکنیم یا نکردیم؟ چون هیچکس این کار را نمیکرد و اگر ما انجام دهیم شاید توبیخ شویم…
از این دست قوانین هستند که باید شکسته شوند. آنها فقط ایجاد شده اند تا به شما اجازه ندهند کاری متفاوت تجربه کنید. اما یک خبر خوب، اگر این قوانین نانوشته را بشکنید؛ همه چیز در آخر خوب ختمِ به خیر خواهد شد. پس نگران هیچ چیز نباشید !
فقط به خاطر اینکه شکستن قوانین و عرف یک جامعه کاری ترسناک به نظر میرسد، نمیخواهیم این کار را انجام دهیم؛ واگرنه روحمان دوست دارد بدون قید و بند و آزادانه پرواز کند و هرکاری را امتحان کند.
آیا شما میدانستید 99% اوقات قوانین نانوشته را که به نفع ماست فقط به خاطر این نمیشکنیم، چون فکر میکنیم کسی ممکن است از ما “ناراحت” شود و یا کارها با آن صورت که تصور میکنید پیش نخواهند رفت؟
تعجب کردید؟ همینطور است…
چرا رشته تحصیلی ای که به آن علاقه شدیدی دارید را دنبال نمیکنید؟ در صورتی که هیچ کجا چنین قانونی برای حد و مرز تعیین کردن سن تحصیلی نوشته نشده… چون شاید دوست تان که تحصیلات ندارد از دست شما ناراحت شود؟ یا خانواده تان ناراحت شوند شما رشته ای که میخواهند را نمیخوانید؟
قوانین نانوشته را بشکنید…
مطمئن باشید شما در آخر نخواهید مُرد ! شما را هم زندانی نخواهند کرد ! ورشکست هم نخواهید شد ! هیچ ضرر جانی هم در پی نخواهد داشت… در بدترین حالت شاید کسی از شما ناراحت شود، یا به شما “نه” بگوید !
خب خودتان قضاوت کنید، کدام یک از گزینه های زیر مهم تر است و در دراز مدت آینده خوبی برایتان به ارمغان خواهد آورد؟
- ناراحت شدن یک نفر از دست شما – انجام دادن کاری که آرزویش را داشتید
- انجام ندادن کاری که همیشه آرزویش را داشتید
پس ریسک کنید، آنچه را که میخواهید از این زندگی بدست خواهید آورد فقط و فقط اگر تمام اراده تان را جزم کنید تا آنرا بدست آورید. قدرتمندترین گامی که در بهبود زندگی تان برمیدارید، مطمئن باشید 100% به خودتان مربوط است و برای شماست.
و مهم ترین جمله ای که باید از این به بعد بگویید
“انجام میدم… هر اتفاقی هم بیافتد، بهتر از وضعیت الان خواهد بود“
و یادتان باشد :
تاریخ بدست کسانی نوشته شده، که یک روزی قوانین را زیر پا گذاشته اند…
منبع سایت 12CEO
افکارت را عوض کن، زندگی ات عوض میشود یکی از شعارهای دنیای موفقیت است که هیچوقت قدیمی نمیشود، آن هم فقط به خاطر این دلیل ساده : افکار انسان، زندگی او را شکل میدهند.
اما مشکل از زمانی آغاز میشود که انسان ها حتی از افکار منفی و مخربی که در سر دارند هم آگاه نیستند، چه بسا با آن مقابله کنند و مانع ویران شدن زندگی شان شوند.
به زبان ساده تر، پرورش افکار منفی و غرق شدن در آن برای عده خاصی تبدیل به یک عادن شده است و از انجام ندادن آن در کوتاه مدت رنج خواهند کشید. اما راهی هم برای مقابله با آن وجود دارد !
برای شروع جلوگیری از رسوخ افکار منفی در ذهن انسان و تبدیل به نتایج ملموس زندگی، ابتدا باید آنها را شناسایی کنید. دکترِ شما تا زمانی که بیماری شما را تشخیص ندهد، نمیتواند نسخه مورد نظر شما را بنویسد.
برای این منظور، در این مقاله میخواهیم 12 فکر سمی را که شاید هر روز آنها را در ذهن تان مرور میکنید و به آنها مجال میدهید تا زندگی شما را ویران کنند را به شما معرفی کنید تا هرچه سریع تر از آنها دوری کنید !
- فکر کردن به اینکه شما یک قربانی هستید
شما یک قربانی نیستید. اگر تا به امروز اینتطور فکر میکردید… دیگر بس است ! شما تا زمانی که این فکر سمی را در سر داشته باشید، مجبوری محیط یا اطرافتانتان را در اوضاع و شرایط فعلی زندگی تان مقصر بدانید و این یعنی عدم قبول مسئولیت زندگی تان. - فکر کردن به اینکه میتوانید دیگران را تغییر دهید
نه تنها شما، بلکه متخصصین روانشناسی هم نمیتوانند کسی را تغییر دهند !
این تلاش بیهوده است. دوست، پدر، مادر، معلم، استاد، رئیس و … را نمیتوانید تغییر دهید. آنها فقط و فقط زمانی تغییر میکنند، که خودشان بخواهند تغییر کنند. - فکر کردن به چیزهایی که “هستند”
شما دیگران را نمیتوانید تغییر دهید، اما بسیاری چیزها هستند که میتوانید تغییر دهید، مثل مدرک تحصیلی تان؛ شما میتوانید با بازگشت به مدرسه یا دانشگاه مدرک بالاتری اخذ کنید. اما مشکل دوم زمانی شروع میشود که سعی در تغییر چیزهایی میکنیم که “هستند”.
اینکه دوست شما “شلخته” است، غیرقابل تغییر هست. شما نمیتوانید آنچه را که هست تغییر دهید. در عوض میتوانید آنچه را که میتوانید تغییر دهید و دیگر چیزها را بپذیرید. - فکر کردن به اینکه مرغ همسایه غازه
اگر من اون ماشین رو سوار میشدم خوشحال تر از الان بودم.
اگر من جای اون بودم، زندگی کردن لذت بخش میشد و … این افکار فقط باعث بدبختی و از دست دادن چیزهایی میشود که دارید. هیچ سود دیگری در این افکار سمی وجود ندارد، پس متوقفشون کنید. - داشتن انتظارات زیاد از دیگران
اگر هر زمانی وارد جایی میشوید دوست دارید همه به شما احترام بگذارند، خوب است و اگر این کار را نکردند و باعث آزرده خاطر شدن تان شد، باید بدانید مشکلی پیش آمده !
چون فقط شما انتظار دارید عملی از طرف دیگران انجام شود، به این معنا نیست که واقعا انجام خواهد شد. بنابراین انتظاراتتان را از دیگران حفظ کنید اما اجازه ندهید باعث ناامیدی و دل شکستن شما شود. - فکر کردن به اینکه یک نفر دیگر باید باشد تا شما کامل شوید
اگر هم اکنون فرد کاملی نیستید، شریک تجاری یا زندگی تان هم نخواهد توانست شما را کامل کند.
و این پایان ماجرا نیست؛ بلکه مسئولیت طرف مقابل تان را هم چندین برابر میکنید تا بتوانند شما را “خوشحال” کنند. بنابراین، این فکر سمی را که یک نفر دیگر باید باشد تا شما خوشحال شوید را دور بریزید… این فقط شما هستید میتوانید خودتان را خوشحال کنید. - همیشه احساس میکنید باید به دیگران ثابت کنید حق با شماست
یکی از ضعف های شخصیتی افراد ضعیف، جنگیدن (بحث کردن، مذاکره کردن، گفتگوی طولانی و …) فقط برای اثبات اینکه حق با آنها است، هست. چرا؟ چون نمیخواهند ضعیف یا احمق به نظر برسند.
در صورتی که اگر عزت نفس بالایی داشتن، نیاز به تایید دیگران به اینکه حق با آنهاست را نخواهند داشت. پس از این به بعد، دیگر هرگز وارد بحث نشوید تا ثابت کنید حق با شماست. - نگرانی برای اینکه دیگران چه فکری راجع به شما خواهند کرد
چرا مهم است برایتان؟ فکر میکنید باید از سوی دیگران قضاوت شوید؟ اجازه بدهید یک راز کوچولو با شما در میان بگذارم : هیچ کس به اندازه شما، شما را قضاوت نمیکند. مردم آنقدر سرگرم فکر کردن به خودشان، کارهایشان و قضاوت هایشان راجع به خودشان هستند که وقت فکر کردن به شما را ندارند. - فکر کردن به خوب یا بد بودن مطلق
ما در دنیایی با حقایق مطلق زندگی نمیکنید. همه چیز نسبی است.
اگر دیدگاه شما به نظر شما صحیح است، شاید از نظر یک نفر دیگر غلط باشد. بنابراین هرگز نباید برای وقایع، اتفاقات و افراد دیدگاه قاطع و مطلقی را صادر کنید و برای صحیح بودن آن بجنگید. - نگرانی برای آینده به خاطر اینکه تصور میکنید آمادگی لازم را ندارید
این را به خاطر بسپارید : نگرانی یعنی دعا کردن برای دریافت چیزی که دوست ندارید و اگر به قدرت دعا کردن ایمان دارید، پس میتوانید درک کنید ارسال امواج به خدا و کائنات همانا و دریافت آن همانا…
به جای نگرانی، میتوانید گزینه بهتری را انتخاب کنید : زندگی در همین لحظه و انجام بهترین کاری که میتوانید همین لحظه انجام دهید - فکر کردن به اینکه پول یعنی خوشبختی
اگر شما خوشبخت نیستید، پول نمیتواند شما را خوشبخت کند. این گفته ی زیگ زیگلار، سخنران و مربی انگیزشی است. افراد موفق، پول را به عنوان هدف نمیبینند. هیچ فرد ثروتمندی هم در شروع پول را به عنوان یک هدف ندیده است؛ بلکه همه افراد موفق، از پول به عنوان یک ابزار دیدند برای رسیدن به چیزی که میخواهند بدست آورند.
پس به خاطر داشته باشید : هیچ چیز، به جز خودتان نمیتواند شما را خوشبخت کند - باور کردن به اینکه گذشته شما اینده شما را تعیین میکند
بیل گیتس گفته جالبی دارد : اگر شما فقیر به دنیا آمدید، این تقصیر شما نیست، اما اگر فقیر از دنیا بروید، کاملا تقصیر شماست.
هیچوقت نباید اجازه دهید وقایع و رویدادهایی که در گذشته برایتان اتفاق افتاده، آینده شما را تعیین کند.
اگر دیروز شکست خوردید، هیچ ارتباطی با امروز و فردایتان ندارد. همین امروز میتوانید مجددا تلاش کنید و موفقیت تان را بدست آورید.
حالا که این لیست را خواندید، هر 12 عنوان را یادداشت کنید و هر روز در انتهای روز با خودتان فکر کنید کدام مورد را رعایت نکردید و در روز بعد آنرا اصلاح کنید. تنها با رعایت این 12 مورد میتوانید تغییرات بزرگی در زندگی تان پدید آورید.
فقط در 5 ثانیه در ابتدای روز میتوانید خودتان را برای موفقیت های روزانه تان آماده کنید… خوب نیست؟
اهدافی که نوشته نشده اند، برای همیشه رویا باقی خواهند ماند، اما اهدافی که مکتوب شده اند، تبدیل به برنامه ای برای عملی شدن میشوند.
اما چطور چنین چیزی اتفاق می افتد؟ اگر بخواهیم هر روز لیست اهداف مان را مرور کنیم، دلیل صبح زود بیدار شدن مان را بدانیم و از همه مهم تر در سخت ترین شرایط یک لیست بلند و بالا را شروع به خواندن کنیم تا انگیزه کافی برای ادامه داشته باشیم کاری غیرممکن نیست… اما روش بهتری وجود دارد.
اهداف تان را تبدیل به رمــــزعبور موفقیت روزانه تان کنید
در طول روز چند عدد رمز عبور به خاطر می سپارید؟
برای نمونه رمز عبور برای دسترسی به حساب کاربری پروژه سوخت جِت تان و یا رمز عبور حساب های کاربری شبکه های اجتماعی تان… همه مان در زندگی حدقل 2 یا 3 رمز عبور را باید حفظ کنیم.
نکته جالب در مورد رمز عبورهایی که حفظ میکنیم این است که آنها را باید زود به زود تغییر دهیم !
اگر آنها را تغییر ندهیم امنیت آن افت زیادی خواهد کرد و هرآن احتمالِ نفوذ به حساب کاربری مان وجود خواهد داشت.
خب… چرا رمز عبورهایتان را به اهدافتان تبدیل نکنید؟
این حقه ساده اما جذاب به شما کمک میکند نه تنها رمز عبورهایتان سریع تر تغییر کنند، بلکه برای همیشه اهداف مهم زندگی تان در برابر دیدگانتان باشند و آنها را فراموش نکنید.
برای مثال؛
شما میخواهید امسال درآمدتان را 2برابر کنید و از طرفی دیگر حداقل 3 دوست واجد شرایط هم باید پیدا کنید امسال… نظرتان در مورد این رمز عبور چیست؟ Dar2Doo3 این رمز عبورتان خواهد بود؛
هر روز قبل از شروع روزتان این رمز عبور را گوشه کاغذ چک نویس، دفتر یادداشت، تقویم و یا حتی میتوانید آنرا تبدیل به رمز عبور فیسبوک تان کنید و مجبور شوید برای ورود به حساب شبکه اجتماعی تان هر روز آنرا در برابرتان ببینید.
یکی از دلایل مهمی که مردم به اهدافشان نمیرسند این است که زندگی آنقدر ذهن آنها را به مسائل کم اهمیت تر اما به ظاهر مهم جلب میکند که تمرکزشان را از اهدافشان می رباید
اما با این ترفند ساده، شما مجبور میشوید اهدافِ مهم زندگی تان را هر روز چندین مرتبه ببینید، به خاطر آورید و بنویسید… این کار تاثیر فوق العاده ای بر روی ضمیرناخودآگاهتان خواهد گذاشت و به شما کمک میکند خیلی سریع تر از آنچه فکر میکنید به سمت اهدافتان پیشروی کنید.
برای مثال، چند مورد از تبدیلِ هدف به رمز عبور را در ادامه میخوانید :
- هدف : مسافرت تفریحی به کشور ایتالیا تا قبل از پایانِ سال در تاریخِ 1/12/1393
رمز عبور : Italy1393121 - هدف : تبدیل به فروشنده شماره 1 شرکت تان با بیشترین میزانِ فروش
رمز عبور : #1Forush - هدف : خرید اتومبیل BMW در 6 ماه آینده
رمز عبور : 6Mah@BMW
شما با داشتنِ این رمز عبورها برای اهداف مهم زندگی تان، هر روز در کوتاه ترین زمان ممکن میتوانید به چشم انداز وسیع و دوست داشتنی داشتنِ اهداف تان دسترسی داشته باشید…شما هم همین الان رمز عبورتان را بسازید !
منبع:سایت سوخت جت
همه بازیکنان قبل از بازی یک برنامه ای در سر دارند که میخواهند انجام دهند؛ اما فقط تعداد کمی از بازیکنان موفق میشوند برنامه شان را اجرا کنند.
این روز ها تب فوتبال به شدت داغ است.
همه هر کجا که باشند سریع خودشان را به نزدیکی تلوزیون و یا رادیویی میرسانند تا بتوانند بازی فوتبال را پیگیر باشند مخصوصا اگر بازی ایران باشد.
شما ناخودآگاه 1.5 ساعت تان را در روز حداقل پای دیدن یا شنیدن فوتبال میگذرانید اما آیا میتوان این 1.5 ساعت را تبدیل به یک 1.5 ساعت واقعا تاثیر گذار در زندگی کرد؟ چه درس هایی میتوانیم از بازی تیم های محبوبمان یاد بگیریم؟
فوتبال صرفا یک ورزش نیست. فوتبال نیز یک سیستم است و تمام سیستم ها برای بقانیاز به پیروی از اصول دارند. شما اگر بتوانید اصولی را که در فوتبال رعایت میشود را دریابید میتوانید آنرا در زندگی و کسب و کارتان نیز استفاده کنید.
درس شماره 1 : زخمی خواهید شد
اگر فوتبال بازی میکنید حتما چندبار زخمی شدید. احتمالا ساق پایتان به ساق پای حریفتان خورده باشد و از درد فریادی بلند سر دادید(!) اما شما فوتبال را دوست دارید… هرچند در طول بازی زخمی شده باشید اما شما فوتبال رو دوست دارید؛ عشقِ به فوتبال شما بیشتر از ترس از زخمی شدن شماست !
در زندگی و کسب و کار نیز چنین است.
شاید ضربه ای که در زندگی خوردید 100 برابر بدترین ضربه بازی فوتبال باشد اما مطمئن باشید دیگر کسی به فریادتان اهمیت نخواهد داد. این شما هستید که باید یاد بگیرید اگر ضربه خوردید و روحتان زخمی شد باید ادامه دهید زیرا عشقِ به موفقیت شما بیشتر از ترس از شکست تان باید باشد.
اگر در زندگی ضربه میخورید؛ شکست میخورید و انگار دنیا بر سرتان خراب میشود یک مزیت نسبت به فوتبال دارد و آن هم فرصت یادگیری از شکست هایتان است.
درس شماره 2 : شما درون تیم بازی میکنید, نه همراه تیم
در بازی فوتبال؛ موفقیت فقط نسیب تیمی میشود که به عنوان یک تیم بازی میکنند نه به عنوان مجموعه ای از بازیکنان.
در فوتبال اگر دفاع نتواند دفاع کند دروازه بان در خطر گل خوردن و باختن تیم قرار خواهد گرفت. اگر دروازه بان گل بخورد کل تیم بازنده میشود نه فقط دروازه بان؛ پس تک تک بازیکنان مهم هستند حتی آنهایی که توپ را هدایت نمیکنند.
در زندگی نیز همین اصل برقرار است. زندگی داستان قهرمان تنها و یکه تازی نیست مسیر موفقیت را توانسته یک تنه بپیماید. شما در زندگی واقعی باید تیم داشته باشید. هرچند کوچک اما یک تیم داشته باشید. برای این منظور باید به بهترین نحو با دیگران رابطه برقرار کنید، رهبری کنید تا بتوانید بر آنها نفوذ کنید وآنها را وارد مجموعه و تیم خود کنید.
درس شماره 3 : داشتن یک مربی خوب مهم است
اگر بهترین بازیکن را در تیم فوتبالی که مربی بدی دارد داشته باشید تیم, در دراز مدت هیچ موفقیت بزرگی بدست نخواهد آورد. اما اگر بهترین مربی را برای بدترین تیم انتخاب کنید بدون شک بعد از چند سال آن تیم فوتبال شاید قوی ترین تیم در دنیا شود.
مربی یک تیم مهم ترین وظیفه اش مشخص کردن روابط بین بازیکنان است. مربی یک تیم مهارت بازیکنان را به همدیگر ربط میدهد و یک سیستم پویا تشکیل میدهد.
در زندگی واقعی نیز شما بدون شک نیاز به یک مربی دارید.
شاید مربی شما تخصص فوتبالی نداشته باشد اما به سادگی کسی که بتواند موفقیت شما را به شما یادآوری کند میتواند مربی شما باشد. کسی که بتواند شما را از نظر یک شخص سوم ببیند و صادقانه نقاط ضعف و قوت تان را به شما یادآوری کند که یک موهبت است در زندگی. شما در زندگی نیاز به یک مشاور دارید کسی که بتوانید تمام فعالیت هایتان را با او درمیان بگذارید و بازخورد بگیرید.
درس شماره 4 : نهایت سعی تان را باید بکنید
در فوتبال یا در هر ورزش دیگری شما برای موفقیت باید نهایت سعی تان را بکنید. شما باید هر فرصتی را که پیدا میکنید صرف بهتر کردن بازی خود کنید تا در مسابقه اصلی در برابر حریفتان بهترین تمرینی که کرده اید را به نمایش بگذارید.
در زندگی و کسب و کار نیز چنین است.
شما برای بدست آوردن رویاهایتان باید نهایت سعی تان را بکنید. نباید اجازه دهید شکست هایتان مانع رسیدن شما به اهدافتان باشند باید از آنها پله ای برای صعود یک پله بالاتر و پیشروی به سمت اهدافتان باشد. اگر در محل کارتان هستید واقعا کارکنید، اگر نزد خانواده هستید، تماما وقتتان را صرف خانواده کنید. بهترین آزمون شما برای اینکه بهترین عملکردتان را داشته باشید پرسیدن یک سوال ساده است : آیا من هرآنچه را که میتوانستم انجام دادم؟
منیع: سایت سوخت جت
همه دوست دارند شنیده شوند. اما همه بلد نیستند واقعا بشنوند و آنهایی که مهارت شنونده خوب بودن را بلدند ؛خوش صحبت ترین ها هستند !
اغلب جوانانی که میخواهند وارد دنیای موفقیت و ثروت شوند فکر میکنند باید بیشتر بر روی مهارت حرف زدنشان کار کنند. آنها فکر میکنند چیزی که میگویند خیلی مهم تر است از چیزهایی که میشنوند.
اما قضیه کاملا برعکس است. افراد موفق و ثروتمند, هنگامی که با آنها معاشرت میکنید و یا وارد مذاکره ای میشوند به ندرت صحبت میکنند و یا اگر بخواهند صحبت کنند طوری صحبت میکنند که بیشتر وقت صحبت را به طرف مقابل اختصاص دهند.
اما اکثر افرادی که از این قضیه آگاه نیستند، با حرف زدن زیاد و نمایش تمام چیزهایی که بلد اند و یا میتوانند به طرف مقابل با شفافیت تمام در حال اثبات این هستند که فقط یک فرد آماتور هستند و هنوز به درجه ای از حرفه ای بودن نرسیده اند که شنونده خوبی باشند.
رهبران؛ شنونده بودن را یکی از ضروری ترین مهارت هایشان میدانند.
در تاریخ رهبران بزرگ کم حرف ترین آدم ها بوده اند از ناپلئون بناپارت, آبراهام لینکلن تا نلسون ماندلا و حتی چگوارا رهبر انقلابی کوبا. آنها مهارت شنونده فعال بودن را یاد گرفته بودند (و شما هم در این نوشته یاد خواهید گرفت) که چطور هنگام صحبت طرف مقابل به صورت کاملا آگاهانه و مشتاقانه به طرف مقابل توجه کنیم تا هم نظر طرف مقابل را جلب کنیم و هم بتوانیم اطلاعات بیشتری بگیریم تا بدهیم :
5 مهارت آتشین شنونده های حرفه ای :
1. حضور داشته باشید : اگر صحبت از بودن در لحظه است به معنی عرفانی و مراقبه آن نیست. حضور داشتن به معنی آن است که شما کاملا آگاهانه به صحبت های طرف مقابل گوش کنید.
به هیچ عنوان از وسایلی که توجه شما را از شما دور میکند و باعث حواس پرتی میشود (تلفن همراه، محیط و …) استفاده نکنید. شما با حضور داشتن هنگام صحبت طرف مقابل هدیه ای به او میدهید که هیچوقت در زندگی اش فراموش نخواهد کرد، زیرا افراد کمی این مهارت را دارند و مردم عاشق این افراد هستند.
هنگام صحبت طرف مقابل با نشان دادن احساساتتان در چهره به او نشان دهید که در حال درک قصه او هستید و خواهید دید بدون کمترین صحبت کردن شما را به عنوان یک شخص خوب برای مصاحبت انتخاب میکنند.
2. صدای درونی را کم کنید : تحلیل ذهنی و به هنگام صحبت های طرف مقابل غیر قابل انکار است. اما اکثر اوقات این صدای تحلیل کردن صحبت های طرف مقابل در ذهنتان چنان بالا میگیرد که از صحبت اصلی کاملا غافل میشوید.
شما هنگام صحبت با طرف مقابلتان نباید خیلی زیاد به صدای درونی تحلیلی تان گوش دهید. سعی کنید تا میتوانید صحبت های طرف مقابل را گوش دهید و بعدا آنرا تحلیل کنید.
یکی از راه های کم کردن صدای درونی هنگام صحبت دیگران ،استفاده نکردن از آن است. هنگامی که طرف مقابل از در حال صحبت است و سریعا از درون شروع به تحلیل حرف های طرف مقابل میکنید برای مثال “فکر کنم داره دروغ میگه … / آخ بنده خدا حالا چیکار باید بکنی … / تو چی میدونی از این مبحث تو که هیچ کتابی نخوندی …” فقط از آنها دور بمانید. به آنها گوش ندهید؛ ناراحت نباشید صدای تحلیل درونی تان قضاوت های منطقی زیادی نمیتواند بکند پس آنها را بعدا هم میتونید گوش کنید.
3. یک آینه باشید : این تکنیک شماره یک اکثر روانشناسان است تا با بیمارشان احساس همدردی کنند که بیمارشان تا میتواند خودش را تخلیه کند و سبک شود.
هنگامی که فرصت را بدست آوردید یعنی صحبت های طرف مقابلتان تمام شد؛ 3 ثانیه صبر کنید تا ببینید میخواهد مجددا صحبت کند یا نه. اگر صحبت هایش تمام شده بود به زبان خودتان آنچه را شنیدید بیان کنید و این نکته را فراموش نکنید در آخر بپرسید که آیا چیزهایی که فهمیدید درست بود؟
برای مثال : “اینطور که فهمیدم الان چند ماهه به شما حقوق ندادند و شرایط شرکت شما هم بده الان دنبال کار دیگه ای میگردی ,درست فهمیدم؟”
شما با این کار به طرف مقابل نشان میدهید که کاملا به حرف هایش گوش دادید و مهمتر از آن میخواهید بدانید واقعا درست شنیدید یا نه !
این تکنیک برای فروشنده ها غوغا میکند !
4. بخواهید شفاف تر صحبت کند : در لابلای صحبت های طرف مقابل شما باید آگاهانه گوش کنید که به چه چیزهایی بیشتر علاقه نشان میدهد؛ چه حوزه هایی را برای صحبت بیشتر دوست دارد؟ و حاضر است در مورد چه چیزی بیشتر صحبت کند سپس با داشتن دکمه ی علاقه مندی طرف مقابلتان در دست میتواند شروع کنید :
“امکانش هست کمی بیشتر در رابطه با “حوزه علاقه مند” توضیح دهید؟” یا “چرا فکر میکنید از “حوزه علاقه مندی” اینقدر مهم است؟” و شما خواهید دید چطور طرف مقابل با تمام وجود شروع به تشریح سوال هایتان میکند تا هر آنچه در درونش میگذرد به شما نشان دهد.
5. دنبال کنید : بعد از اینکه صحبت های طرف مقابل تمام شد، اگر به تمام صحبت هایش با 4 قدم بالا گوش دادید حتما از شما ناخودآگاه برای تایید اینکه شنونده خوبی هستید از درون خواسته میشوند واکنشی نشان دهید.
برای مثال اگر طرف مقابل داستان غم انگیزی تعریف میکرده ,اهسته دستش را بگیرید و به او بگویید خیلی متاسف هستید و یا اگر در حال تعریف نحوه گرفتن ترفیع اش بود یک لبخند جانانه بزنید و از ته دل تبریک بگویید.
این آخرین گام شنونده حرفه ای بودن است که در ذهن طرف مقابل نام تان را برای همیشه به عنوان یک فرد خوش صحبت (!) حک کنید.
به نام ایزد پاک
سوال:آیا تا به حال به فکر کسب درامد از اینترنت افتاده اید؟
اینترنت میتواند گاو صندوق شما باشد
رراه شروع چی میتونه باشه؟
به شما سایتی رومعرفی میکنم که صاحبش فقط با یه روش خاص از میان روش های گوناگون درامدزایی تونسته 500هزار رو تبدیل به ده ملیون بکنه
چجوری؟
ساخت یک سایت وبلاگدهی و توسط سئو سازی بالابردن رنک سایت در موتور های جستجو قیمت اولیه سایت 500هزار بالا بالارفتن سایت و قرار گرفتن در رتبه زیر 1000 الکسا با قیمت 10 ملیون فروخته شد یعنی 2000درصد سود
روش های زیادیبرای درامد زایی هست شما هم شروع کنید من به شما سایت زیر رو پیشنهاد میدم
خودم در کمتر از یک ماه تونستم 254هزار درامد کسب کنم؟
با کلیک روی بنر در سایت عضو شید